عملیات تا سه صبح طول کشید، خیلی خسته بودیم؛ رفتیم کمی استراحت کنیم اما صدای شلیک تانک‌ها هر از گاهی بیدارمان می‌کرد، وقتی بیدار شدم، ساعت هشت و نیم صبح شده بود. بچه‌ها را بیدار کردم تا صبحانه بخوریم، وقتی فرهاد را بیدار کردم گفتم: عجب عملیاتی بود پسر، با کمترین تلفات شهر را آزاد کردیم

با حسرت گفت: چه فایده وقتی نماز صبحمون قضا شد.

شهید مدافع حرم

فرهاد خوشه‌بر

نماز اول وقت

                                                         

@modafeanharam77


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها