سرلشکر حاج قاسم سلیمانی سردار دلها : من در آن لحظه‌ی آخر که شهید حسین همدانی را دیدم، یک لحظه تکان خوردم. فهمیدم که او از شهادتش مطلع بوده است.آنجا با خنده به من گفت که بیا با هم یک عکسی بگیریم؛ شاید این آخرین عکس من و تو باشد. خیلی اهل این کارها نبود که به چیزی اصرار کند و بخواهد مثلا عکسی بگیرد؛ چه از خودش، چه با کس دیگری. من وقتی این حرف را زد تکان خوردم، خواستم بگویم که شما نروید از همان‌جایی که او میخواست برود، من داشتم برمیگشتم ولی یک حسی به من گفت خب چیزی نیست، خبری نیست، چیزی به او نگفتم. وقتی که این حالت را در شهید همدانی دیدم، این شعر در ذهنم آمد: رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند چون رهند از دست خود دستی زنند چون جهند از نقص خود رقصی کنند این حالت خیلی حالت زیبایی است. قطره‌ای که به دریا متصل میشود، دیگر قطره نیست؛ دیگر دریاست ۹۵/۷/۱۴ اللهم الرزقنا شهادت سالگرد شهادت شهید مدافع حرم : ۱۶ مهر ۹۴ 

@modafeanharam77


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها